محل تبلیغات شما



پنجشنبه تماما استراحت کردم

جمعه خونه اتاقی رو که ۶ ماه بود نامرتب مونده بود رو مرتب کردم.

امروز فقط مسائل فصلی که تموم کرده بودن رو خوندم. نیم ساعت با خالم حرف زدم و دو ساعت کامل درس دادم

راستش این چند روز در واقع اصلا درس نخوندم

ولی از امروز راضی بودم کارای مفیدی رو انجام دادم

آخر هفته مهمون میاد تا مدتی نامعلوم و من تماما باید وقف اونا باشم

هفته بعد هم نمیتونم درس زیادی بخونم. 

در نتیجه از روند درسیم ناراضیم

باید تایم درس خوندنم رو شیفت بدم به شبا

فردا علاوه بر درس و کلاس خرید هم باید برم

و سه شنبه هم خرید.

امروز به مامانم گفتم بیا واسه هرماه مشخص کنیم خرج ثابتمون چقدر هست خرج متغیر سقفش چقدر باید باشه و پس اندازمون چقدر باشه. :)) نوشتم که یادم بمونه چیکار باید کنم

 

 

پ.ن: خوبه که دیگه حتی یادتم نمیوفتم ^_^ تا آخر عمرم ازت ممنونم بخاطر کاری که کردی و تمام حسم از بین رفت و رفتی تو فراموش شده ها ^__^

یه روزز اینو بت میگم

مثلا سال دیگه ۲۲ آبان

من میترسم.

من میترسم از اینکه برم تلگرام و چتامون رو ببینم و باور کنم که نیستی

میترسم برم تو گروه های مشترکمون و ببینم نمیگی کیو کی کیو کی

میترسم برم تلگرام و ببینم جوکای بی ادبیتو نفرستادی تو گروه واسمون

من میترسم برم واتس اپ و دیگه کسی رو نبینم واسه پیام دادن

من میترسم از همون ۴ ۵ تا چت بالایی پایین تر برم و ببینم روزهاست که چتامون داره خاک میخوره

من نمیخوام باور کنم که واقعا تموم شدی دیگه و نیستی

میخوام همیشه فکر کنم سرکاری و سفری.

ولی آخه تو وقتی سفرم بودی نصف شبا بم پیام میدادی میگفتی بیداری که هنوز. یا با سامان شرط بستم که هرکی آنلاین نباشه تو آنلاینی حتما و مرسی که باعث شدی ببرم

الان میترسم آنلاین شم و ببینم دیگه بم پیام نمیدی

شبا. وای از شبا

هروقت سردم میشه به این فکر میکنم که تو چقدر سردته که بدون پتو هستی.

هروقت از بسته بودن پنجره نفسم میگیره فکر میکنم تو چقدر زیر اون همه خاک نفست میگیره

من خیلی میترسم

میخوام تا ابد فکر کنم همه چی کابوس بوده و دیگه تموم شده

من میترسم برگردم شهرمون نمیخوام دوباره جای خالیتو ببینم و یادم بیاد همه چی واقعیه

میدونی اون روزی که رفتم دستغیب نفسم گرفت. یاد وقتی افتادم که میخواستیم آب بخوریم و پیرهنت رو خیسِ خیس کرد

هی میگفتم نکنین سرما میخورین هی بین اتوبوسا میدوییدین

دلم واست تنگ شده

این دفعه نیومدی باهم بریم به ماهیا غذا بدیم. یا بریم یه جای بالا

یا بت زنم بزنم بگم علییییییی یه جای بالااا میخوام کجا برم؟علیرضا میای بریم یه جای باحال که خالی شم؟

تو هم هی بگی آره عشقممممم نیم ساعت دیگه فلان جا هستم

یادته از کجا عشقم گفتن شروع شد؟از شبی که خونه بابابزرگ بودیم میخواستم مجبورت کنم تشک و پتوی منو بیاری بت گفتم عجقققققم

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

مسافر زمان عربی زبان قرآن۱